وجود مامان و باباوجود مامان و بابا، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 26 روز سن داره

فرشته کوچولوی مامان

این چیه؟

سلام نازنین مامان!     یکی از شیرین زبونی هات اینه که وقتی به یه حیوان و یا شی جدید برمی خوری ازم سوال می کنی: این چیه: منم جواب می دم: مثلاً درخته بازم شما می پرسی این چیه؟ و همینطور  تا حدود 10 بار سوالت رو تکرار می کنی و مامان هم بدون اینکه خسته بشه در حالی که حتی تو دلش  قند هم آب می شه با یک عشقی شیرین جوابت رو می ده. به تازگی گاهی به مامان می گی: مامانا!!! مامان هم از ذوقش نزدیکه که پس بیفته!!! نمی دونم از کجا و چطوری به ذهنت خطور کرده که مامان رو اینطوری صدا کنی ولی بدون هر طوری و با هر واژه ای که صدام کنی من عاشقتم و عاشقت می مونم! یه مورد دیگه اینکه به تازگی...
20 شهريور 1392

علایق شیرینت!

سلام گل مامان! خیلی وقت بود که فرصت نمی کردم تو وبلاگت مطلب بگذارم، منو ببخش! سعی می کنم از این به بعد زودتر در موردت مطلب بنویسم.   تو این پست می خوام در مورد علایق و عادات بامزه ات بنویسم: عمر من! یکی از عادتهات این که خیلی سحرخیزی، همیشه حداکثر ساعت 6:30 دقیقه صبح بیداری؛ چه روز تعطیل و چه روز غیر تعطیل!     اینجا که شما اینقدر خندونی کله سحره مثلاً!!!   قشنگم! یکی از علایقت این که می ری سر کیف دستی مامان و همه وسایلش رو بیرون می ریزی و می رسی به کیف پول مامان و درشو باز می کنی و تمام محتویات و کارتهای درونش رو به اطرافت پرتاب می کنی!       پسملم! مامان روی میزها ...
6 شهريور 1392

خواب ِ هاپو

سلام قربونت بره مامان! مامان فدای وجود نازنینت بشه که خواب هم می بینی. چند شب پیش حول و حوش ساعت 1/40 نیمه شب از خواب بیدار شدی و گفتی: هاپو، مامان هم گفت هاپوها الان لالا کردند ولی شما با دست به اتاق تاریک اشاره می کردی و می گفتی: هاپو، مامان بهت گفت هاپوه؟ گفتی: آهان (هیچ وقت عادت نداری بگی بله!) گفتم دعواش می کنم که بره، شما هم بامزه گفتی: اهه!!! (همیشه اگه بخوای کسی رو دعوا کنی می گی:اهه) ولی بازهم راضی نشدی و گفتی هاپو. مامان بلند شد و در اتاق رو بست و گفت که هاپو نمی تونه بیاد، ولی باز هم چشمت به اتاق تاریک بود و می گفتی هاپو. خلاصه این مامان خوابالو رو از جا بلند کردی و بغلت کرد و رفتیم به اتاق تاریک و چراغ رو روشن کردم و همه جا...
6 شهريور 1392

تولد 2 سالگیت مبارک!

تولد تولد تولدت مبارک!!! مبارک مبارک تولدت مبارک!!! عزیزم! تولد 2 سالگیت مبارک! نازنیم! بزرگ شدن، مرد شدنت مبارک! شیرینم! بدون که مامان و بابا عاشقانه دوست دارند.  امسال مامان واست یه تولد خانوادگی ترتیب داد البته تو خونه حاجی بابا و عزیز جون. کلی به همگی خوش گذشت مخصوصاً به شما 3 تا بچه ( پسرم + دادا + آجی) و تا پاسی از شب صدای شادی و خنده شما کل فضای خونه رو پر کرده بود. صبح روز جمعه اول شهریور هم مامان راس ساعت 35/6 دقیقه یعنی لحظه تولدت بیدار شد و بوسیدت و سجده شکر به جا آورد. اینم عکس های تولدت:     نمایی از پسرم در آستانه دو سالگی.       قسمت بالایی کیک را که تو عک...
6 شهريور 1392
1